آیا تخت جمشید ناتمام است؟

اخیرا مباحثی در مورد تخت جمشید مطرح میشود تا نشان داده شود که این بنای باشکوه ناتمام است. این افراد ادله آشکار زیر را ندیده و به تحلیل مغرضانه بر علیه ساحت مقدس تخت جمشید ادامه میدهند.

آثار قلم و چکش عوامل اسکندر برای تخریب مذبوحانه سر ستون در کارگاه خارج از صفه

استفاده از تراز در یک طرف دیوار و عدم استفاده از آن در طرف دیگر زیبایی خاصی به دروازه ملل داده است که نشان از اراده هخامنشیان برای صاف کردن طرف دیگر دیوار که مجازا به معنی گسترش عدالت در دنیا است دارد.

نمونه ای از توالت فرنگی در تخت جمشید که درب آن در اثر استفاده زیاد کمی صائیده شده است.

آثار کوبیسم در تخت جمشید که اثبات میکند "هنر نزد ایرانیان است و بس"

این تابلو نحوه آشکار شدن سربازان هخامنشی در جنگها را به وضوح نشان میدهد.

عدم نبش اندازی محل اتصال این دو ضلع، اشتباه بودن نبش اندازی را اثبات نموده و محققان رشته معماری را به تجدید نظر در استفاده از نبش اندازی ترغیب نموده است.

نمونه های بالا تنها قسمت کوچکی از هنرهای اجرایی در تخت جمشید است. در حال حاضر به سادگی و با مراجعه به هنرهای معماری در خرابه های تخت جمشید می توان در هر مجمع کارشناسی اثبات کرد که هیچ یک از پانل های ساختمانی تخت جمشید خالی از هنرهای مشابه نبوده و هیچ یک از کاخ های آن جهت مجافظت از این اثر سترگ معماری برای سکونت استفاده نمیشده است. آیا با قبول این حقیقت قابل عرضه و اثبات چه چیزی از امپراتوری هنری هخامنشیان بدون اثبات باقی خواهد ماند؟ هر علاقه مند دریافت حقیقت که تخصصی در معماری داشته باشد، می تواند به شکل فردی و یا گروهی برای بازدید و ارزیابی جدید از طریق این وبلاگ اقدام کند.

نقش زبان در تمدن ايراني

همشهري ديپلماتيك -۱۷دي ۱۳۸۴ - شماره ۸۱
ايرانيان بودند كه نور(آتش) را اساس زندگي و ذره را جزء لاينفك عالم هستي بشمار آورده بودند. یعنی بدون نور زندگی ممکن نیست و نور هم چیزی تو مایه های آب میباشد. البته باید در نظر داشته باشید که آب هم از نور پدید می آید. عالم هستی هم که بدون ذره نمیتواند وجود داشته باشد، حتی کوانتم هم از یافته های ایرانیان می باشد:
دل هر ذره را که بشکافی آفتابیش در میان بینی
باز هم حكيمان ايراني بودند كه انسان را بزرگترين مخلوق عالم هستي، داراي قدرت و توانايي بي حدّ و حدود توصيف نموده بودند كه قادر است كه به تمام سر و اسرار زمين و آسمان پي برد و در سير و تكامل خود به خداي تعالي برسد و به زندگي ابدي و دائمي راه پيدا كند که همه اینها را ایرانیان در قران نبز نوشته اند.

حق نظر حق نظراف مؤلف كتاب نقش ايرانيان - تاجيكان در تاريخ و فرهنگ جهان، عضو وابسته آكادمي علوم انستيتوي شرق شناسي مي باشد. اين كتاب در ابتدا به تاريخچه ايرانيان آريايي و ایرانیان غیر آریایی و دست آوردهاي فرهنگي آنان در عهد باستان اشاره كرده و به طور مبسوط به كاميابي هاي هخامنشيان، توران، پارت ها، كوشانيان ، پیشدادیان ، بابلیان ، سومریان ، یونانیان ایرانی ، انگلوساکسونها ، ژاپنیها ، کره ایها و دولت ساسانيان پرداخته است. فصل دوم به نقش عمده ايرانيان - تاجيكان در رشد و توسعه تاريخ و فرهنگ اختصاص يافته است. نويسنده يكي از دوره هاي شكوفايي علم و معرفت ايراني را دوره حكومت سامانيان مي داند که هنوز اسلام وارد ایران نشده بود و طفلی با يك نگاه مثبت سهم ايرانيان در توسعه علوم فيزيك و شيمي، نانوتکنولوژی ، فناوری ارتباطاتٍ الکترونیک، جغرافيا و طبيعت شناسي، فلسفه و تصوف مورد ارزيابي قرار مي دهد. فصل سوم كتاب در ابتدا با بررسي اجمالي علل عقب ماندگي شرق، به روند نزولي تمدن ايراني در قرون وسطي و به احيا و شكوفايي تمدن ايراني در عصر حاضر پرداخته است. اين كتاب مشتمل بر 480 صفحه به خط سريليك بوده كه با فهرست منابع و ادبيات موضوع، به اتمام مي رسد و خلاصه اي از آن به شرح ذيل مي باشد: نويسنده معتقد است، مطالعة تاريخ كشور ايران باستاني ما و مردم نجيب ، پاک ، اهورایی ، با کلاس و فرزانة آن بار ديگر اثبات مي كند كه مــا هـنوز از گذشتـه هاي بسيار دور آن یعنی قبل از ورود به ایران فعلی چنـدان آگاهـي درست نداريم زيرا پيدايش تفكر والاي اوستايي، كه سـه اصل بنيادي انساني گفتار نيك، رفتار نيك، پندار نيك ، پوشاک نیک، سیمای نیک و بهداشت نیک را در بر مي گيرد، هنوز به مثابـة يك معمّا باقي مـانده است، طبيعي است كه چنين حكمت بزرگ بشري نمــي توانست در جامعة بدوي عاري از فرهنگ عرض اندام نمايد و صرفا تمدن بزرگ آريايي ايران زمين است كه مي تواند بستر چنين شكوفايي باشد و بدون خون پاک آریایی چنین حکمت بشری به وجود نمی آمد که از ارکان آن ازدواج با محارم بود. براي تصديق اين ادّعا حجّت موثّق همانا اوّلين اعلامية حقوق بشر است ، كه از طرف كورش كبير منتشر شده و در آن آمده است: من.تا روزي كه زنده هستم و مزدا پادشاهي را به من ارزاني كرده، هرگز فرمانروايي خودرا به هيچ مردمي به زور تحميل نكنم، خودشان از من خواهش میکنند که من شاهشان باشم، اصلا دوست دارند به من مالیات بدهند و در پادشاهي من هر ملتي آزاد است كه مرا به شاهي خود بپذيرد يا نپذيرد و همه هم می پذیرند غیر از یک عده بسیار قلیلی که نمی گذارند بقیه هم شاهی من را بپذیرند و صد البته من هم میدانم با این افراد چه رفتاری بکنم. ...من نخواهم گذاشت كه كسي بر ديگري ستم كند و اگر كسي ناتوان بود و بر او ستمي رفت، من از وي دفاع خواهم كرد و حق اورا گرفته به او پس خواهم داد و ستمكاران را به كيفر خواهم رسانيد. شاه به من خوبی را هرگز نخواهید دید... من اعلام ميكنم كه هر كس آزاد است، هر دين و آييني را كه ميل دارد برگزيند و در هر جا مي خواهد سكونت نمايد و به هرگونه كه معتقد است عبادت كند و معتقدات خودرا به جاي آورد و هر كسب و كاري را كه مي خواهد انتخاب كند، تنها به شرطي كه حق كسي را پايمال نكند و زياني به حقوق ديگــران وارد نسازد و صد البته به صورت اختیاری شاهی من را قبول نماید.
در دولت هخامنشيان تمام كشورهاي متمدن شـرق كه بيش از 49 مليت آن زمان را شامل مي شدند، حق و حقوق هـر كدام آنها، دين و آئين و سنـت هاي ملي آنها به طور يكسان محترم شمرده مي شد و اين مطلب در آثار خطــي و انواع نوشته هاي كوه بيستون زمان داريوش مشخص است الان هم همین جوری است، فقط خون پاک آریایی بالفعل میتواند یک همچین دولتی را ایجاد کند. البته هم آن زمان و هم الان یک عده بودند و هستند که زیر بار نمیرند. ما هم باید مثل داریوش کمان در مقعد این مخالفان بکنیم تا بتوانیم این دموکراسی و شاهی اهورایی را ایجاد نماییم. بر خلاف دولتهاي مقتدر پيشين كه غارتگري و تاراج مال مردم هدف آنها بود، هخامنشي ها و ديگر خاندان ايراني، به چنين اعمال منفور دست نزدند، پرستشگاه ها و مكان مقدس مردم را محترم مي دانستند. مثال درخشان اين ادعا همانا آزاد كردن يهوديان مي باشد كه اين مطلب حتي در تورات ذكر شده است. حتی آتن را هم هخامنشی ها سوزاندند تا نشان دهند که غارتگر نیستند. مثال دیگرامپراتوری مصر بود که خیلی غارتگر بود و هخامنشیان چنان پدری از مصریان در آوردند که الان هم حصرت آن امپراتوری را میخورند. نويسنده معتقد است اين تمايزات و برتري هاي ايرانيان آريايي نسبت به ديگر ملل جهان، با کلاس بودنشان و پاک بودن و برتر بودنشان، از تعليمات زرتشتي منشأ مي گرفت و آنان نسبت به دستاوردهاي علمي و فرهنگي هيچ كدام از مردمان و كشور هاي دورو نزديك اصلاً تعصب، افراطگري و تنگ نظري نداشتند دقیقا مثل امروز که چشم دیدن هیچ غیر ایرانی را ندارند و چنانكه انوشيروان عادل در مورد گسترش فعاليت فرهنگستان جندي شاپور يادآور شده است: از جملة بزرگترين و زيباترين زيورهايي كه سلطنت يك پادشاه را مزين مي سازد آن است كه به حق اعتراف نمايد و علم و دانش را محترم داشته، به آن تعظيم و از آن پيروي كند و بزرگ ترين اعمال مضري كه به پادشاه زيان مي رساند، آن است كه از فرا گرفتن دانش و معرفت بدش آيد و نسبت به علم نخوت و غرور ورزد و در فرا گرفتن علم از ديگران تعصب دامنگيرش شود، زيرا تا كسي علم را از ديگري نياموزد، .چگونه دانا شود . فقط باید این را هم در نظر گرفت که هر کسی هم نمیتواند علم بیاموزد چه لزومی دارد که فرزند یک کشاورز خواندن و نوشتن بیاموزد؟ مگر شهر هرت است؟ ما به حد کافی شاهزاده و وزیر زاده داریم که علم یاد میگیرند.
با راهبري ايرانيان آريايي، فرهنگستان جندي شاپور به عنوان اولين الگوي همكاري صادقانة اهل علم و معرفت و دانشمندان ملل متمدني چون يوناني ها، آشوريها، هندوها، ايرانيان و غيره به شمار مي رود و آنها در نتيجة مبادله و معاوضة دستاوردهاي علم و دانش به پيشروي همه جانبه نائل شدند و سروري اين عمل را ايرانيان انجام مي دادند منظورم اینست که این شاهزاده های ایرانی که فقط مجاز به یاد گرفتن علم بودند، بدلیل خون پاکشان همیشه بیشتر از دیگران مقاله علمی مینوشتند که متاسفانه در خاکبرداری از کل ایران بدست اعراب تمامی این آثار از بین رفته اند. حجّت موثّق اين مدعاي علم دوستي ايرانيان آريايي، كلمات قصار حضرت محمّد(ص) مي باشد كه فرموده بودند اگر دانش بر گردن آسمان درآويزد، قومي از مردمان فارس در آن نايل مي آيند و آن را به دست مي آورند چون در خونشان است . لذا مي توان چنين نتيجه گيري نمود كه فضيلت خواهي و دانشمندي ايرانيان قبل از زمان انتشار دين مبين اسلام در جهان متمدن شناخته شده بوده است هر چند شبه جزیره عرب جزو دنیای متمدن نبود. بعد از شكست دولت ساسانيان، در روند تاريخي و فرهنگي ايرانيان توقف و يك خلأ به وجود آمد اما باز هم پس از آنكه خاندان عباسيان در نتيجة جنبش ابو مسلم خراساني در بغداد بر سر قدرت آمدند و ايرانيان شريك دولت آ نها قرار گرفتند یعنی چند وزارتخانه عباسیان به ایرانیان سپرده شد، با آمدن اسلام (پس از سامانیان) در اثر آميزش و هماهنگي ارزش هاي تاريخي و فرهنگــي ايرانيان با دين مبين اسلام از قبیل هماهنگی جامعه طبقاتی ایرانیان با جامعه اسلامی، ازدواج با محارم، ممنوع بودن خواندن و نوشتن در جامعه ایرانی و آزاد بودن آن در اسلام، يك تحول عظيم سياسي، اجتماعي و فرهنگي به عمل آمد و ايرانيان پيشاهنگي خودرا دوباره به دست آوردند . در پيروي از فرهنگستان جندي شاپور، به ابتكار برمكيان در بغداد، مركز عـلمي ، تحقيقاتي بيــت الحكمة تأسيس شد كه مصدر پيشروي هاي علمي و فرهنگي اين دوره به شمار مي رود، قبل از جندی شاپور هم که بدست فراریان یونانی و رومی تاسیس شده یود، در دنیا اصلا مرکز علمی نبود. سنت هاي ملي و فرهنگي ايرانيان نمي گذاشت كه آنها برتري جويي ديگر اقوام را بر خود تحمل نمايند فقط آنها باید برتر میشدند. لذا آنها براي برپا نمودن دولت هاي ملي، استقرار زبان مادري و سنت هاي فرهنگي خود، به مبارزه و مجاهدة پيگيرانه پرداختند و به تأسيس نمودن دولت هاي ملي ايراني از قبيل طاهريان، صفاريان، سامانيان ، ديلميان، سلجوقیان غزنویان، اتابکان، صفویان و غيره موفق شدند. در ميان همة آنها سامانيان جايگاه ويژه اي دارند. آنها افتخارات و اصل و نسب خودرا به ساسانيان پيوند مي دهند و ادامة سنت هاي دولت داري و فرهنگي اجداد خود يعني هخامنشي ها و ساسانيان را الگوي خود قرارداده بودند برای مدرک هم بروید دنبال نخود سیاه. با حمايت و توصيه اين سلسله ايراني، ابوالقاسم فردوسي به تأليف شاهنامه پرداخت. منظور من هم از علم در کل مقاله اشعاری مثل اشعار فردوسی بود.
در ادامه نويسنده معتقد است ، پس از آنكه آزادي دين و آئين از طرف خليفه متوكل (848-861) محدود شد و مذهب تسنن به عنوان مذهب رسمي و دولتي شناخته شده، پيروان ساير اديان مورد تعقيب و شكنجه قرار گرفتند. لذا بسياري از دانشمندان ايراني و غير ايراني به خراسان و ديگر ملك هاي قلمرو دولت سامانيان پناه آوردند و فعاليت علمي و ادبي خودرا ادامه دادند البته غیر ایرانی خیلی کم بود و سرور هم نبودند. بنابر اين در آن زمان علوم مختلف ديني و عقلي رواج و رونق زيادي يافتند. ايرانيان ضمن پايبندي به سنتهاي ملي خود در حوزه علوم دقيقه از جمله رياضيات و جبر و مثلثات و معادلات دیفرانسیل كشفيات زياد انجام دادند. اختراع حساب هاي دهدهي، معادلات چهار مجهولي و كسرهاي اعشاري و مرتب ساختن تقويم به آنها منسوب مي باشد هر چند در دوره غزنوی صورت گرفته اند. ايرانيان بودند كه نور(آتش) را اساس زندگي و ذره را جزء لاينفك عالم هستي بشمار آورده بودند. یعنی بدون نور زندگی ممکن نیست و نور هم چیزی تو مایه های آب میباشد. البته باید در نظر داشته باشید که آب هم از نور پدید می آید. عالم هستی هم که بدون ذره نمیتواند وجود داشته باشد، حتی کوانتم هم از یافته های ایرانیان می باشد:
دل هر ذره را که بشکافی آفتابیش در میان بینی
باز هم حكيمان ايراني بودند كه انسان را بزرگترين مخلوق عالم هستي، داراي قدرت و توانايي بي حدّ و حدود توصيف نموده بودند كه قادر است كه به تمام سر و اسرار زمين و آسمان پي برد و در سير و تكامل خود به خداي تعالي برسد و به زندگي ابدي و دائمي راه پيدا كند که همه اینها را ایرانیان در قران نبز نوشته اند. تعليمات تصوف که توسط ترکها ایجاد شده است، اهل بشر را مخاطب قرار داده، تشويق و ترغيب مي كردند كه براي رسيدن به اين هدف نهايي، تكميل بلاتوقف عقلي و نفسي انسانيت شرط اول دانسته مي شود. جاي تأسف است كه تمدن بزرگ سياسي و اجتماعي و پرواز عقلي و تفكري كه ايرانيان در چند قرن اول گسترش اسلامي به دست آورده بودند بعداً در نتيجة تعصبات، استيلاگريهاي پي در پي ترك ها و مغول ها، استبداد حاكمان فئودالي، استعمارگريهاي دولتهاي غربي، از رواج و رونق باز ماند و هیچ اثری از آن باقی نماند و روند تاريخي و فرهنگي ايران زمين متوقف گرديد و دچار انقراض و تنزل عظيم شد وكار به جايي رسيد كه آسياي مركزي در قرن 17 - 18 به عقب مانده ترين منطقه جهان تبديل شد، جای شک نیست که اگر تعلیمات تصوف الان وجود داشت و ایرانیان صوفی بودند و یک نفس میکشیدند و کشلول بدست میگرفتند، عقب نمیماندند. پس از آنكه كشورهاي شرق اسلامي با ممالك غرب سرمايه داري مستقيماً روبرو شدند، تفاوت عظيم بين دوقطب آشكار گشت و دانشمندان در پي جستجوي عوامل عقب ماندگي اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي كشورهاي شرق و پيشروي ها و شكوفايي هاي ممالك غرب شدند و دانشمندان به این نتیجه رسیدند که غربیان بدلیل تصوف از ما جلوترند. لذا دانشمنداني چون سيد جمال الدين اسدآبادي براي بازيابي هويت تمدني قد علم كردند و سید جمال اسدآبادی اولین تئوریسن پان اسلامیسم و پان تورانیسم شد. به همين دليل است كه سيد جمال الدين مصلح و پيشاهنگ نهضت تجدد اسلامي و جنبشهاي ملي و آزادي خواهي كشورهاي شرقي به شمار مي رود. در آن زمان همه ممالك اسلامي به مستعمره ممالك غرب مبدل شده بودند و وي همه ملل اسلامي را به اتحاد فرا خواند و تنها راه رهايي از استعماررا مجاهده دستجمعي دانست تا به نحوي عقب ماندگي ملل شرق خاتمه يابد. بر اين اساس است كه سيد جمال الدين پيشواي جنبشهاي ملي و آزادي خواهي و پيشاهنگ همة نهضت هاي مشروطه خواهي شرق شناخته شده است. ريشه هاي انقلاب اسلامي ايران، در انديشه هاي سيد جمال الدين نهفته است. تا زمان پيروزي انقلاب اسلامي و مردمي ايران، اين تفكر وجود داشت كه تنها راه رشد و توسعه يا سرمايه داري غرب و يا سوسياليستي شرق است. اگرچه در كشورها و ملت هاي شرق اسلامي اين دو رويكرد را نفي مي كردند، اما تنها انقلاب اسلامي ايران در عمل ثابت كرد كه راه سومي نيز وجود دارد، لذا انقلاب اسلامي و مردمي ايران به رهبري حضرت آيت ا... امام خميني (ره) به وقوع پيوست. جمهوري اسلامي ايران در سال هاي موجوديت خود، در حيات سياسي، اجتماعي و فرهنگي، كاميابيهاي چشمگيري به دست آورده است. اين كشور ضمن حفظ و پيگيري سنتهاي ملي خود، با توصيه رئيس جمهور وقت ايران موضوع مصالحة بين المللي و گفتگوي تمدن هارا به ميان آورد و در حضور اعضاء سازمان ملل متحد مطرح كرد كه از طرف جامعه جهاني به يكباره پذيرفته شد و به یکباره هم فراموش شد.

هخامنشيان به سوخت بدون دود دست يافته بودند.

خر زن نیوز:
نبود دوده‌های ناشی از سوخت روشنایی‌ها روی بخش‌های سنگی، اشیای باستانی و تزیینات به دست آمده از تخت جمشید حکایت از آن دارد که دو هزار و 500 سال پیش برای تامین روشنایی از مواد سوختی بدون آلاینده استفاده می‌شده است. محققان بر این باورند که آلودگی هوا در دو هزار و پانصد سال قبل پژوهشگران هخامنشی را واداشت تا با انجام تحقیقات به سوخت بدون دود دست بیابند.
به گزارش میراث شوونیستی، مجموعه تخت جمشید مجموعه‌ای كامل از سازه‌ها و بقایای مربوط به دوره هخامنشی است كه در زمان داریوش اول و در سال 518 پیش از میلاد ساخته شده است. این مجموعه از كاخ‌ها، حصارها، بخش‌های خدماتی و نظام‌های مختلفی تشكیل شده است. «حسنساز»، سرپرست گروه مرمت مجموعه تخت جمشید، گفت: «با توجه به این كه تخت جمشید در دو هزار و 500 سال پیش دارای تزیینات رنگی و پارچه‌ای بوده، هخامنشیان برای جلوگیری از كثیف شدن این تزیینات و نشستن دوده روی آنها، از مواد روشنایی پالایش شده استفاده می‌كرده‌اند. پالایش این مواد روشنایی در پالایشگاهی که به همین منظور در پاسارگاد ساخته شده بود صورت میگرفت»
وی با اشاره به این كه در طی سال‌های گذشته در بررسی‌های اشیا و آثار سنگی به جای مانده از تخت جمشید هیچ گونه آثار دوده دیده نشده است، گفت: «با توجه به این كه مجموعه تخت جمشید بیش از 125 هزار متر مربع وسعت دارد كه بخش‌های زیادی از آن سرپوشیده بود و برای روشن كردن آنها مطمئنا از مقدار زیادی مشعل و مواد روشنایی استفاده می‌شد كه در صورت عدم استفاده از روشنایی‌های پالایش شده هم اكنون با میزان زیادی از دوده روی سازه‌ها و اشیا برخورد می‌كردیم.» كارشناسان هخامنشی همچنین علاوه بر پالایش مواد روشنایی برای خوشبو كردن فضای كاخ از عطر نیز استفاده می‌كرده‌اند. برای خنک شدن پنکه هم استفاده میکردند.
حسنساز در این باره گفت: «در بررسی‌های نقش برجسته‌های تخت جمشید شواهدی وجود دارد كه نشان می‌دهد در سطح كاخ‌های این مجموعه دو هزار و 500 سال پیش از گیاهان مختلفی نظیر اسفند برای خوشبو كردن كاخ‌ها استفاده می‌شده است.»
مجموعه تاریخی و پایتختی تخت جمشید مهم‌ترین پایتخت حكومت هخامنشی است كه در استان فارس و در نزدیكی شیراز جای گرفته است.
محققان بر این باورند که اسکندر مقدونی هم با همان سوخت بدون دوده کل بنای تخت جمشید را سوزانده است زیرا در غیر اینصورت اکنون باید با میزان زیادی از دوده روی سازه ها و اشیا برخورد می کردیم. این نشان میدهد که سوخت مذکور حتی آتشدان خود را هم سیاه نمیکرد.
گفته میشود که سوخت هخامنشی بدون دود تا اواخر دوره ساسانی در ایران کاملا مرسوم و معمول بود. پس از حمله اعراب، به دستور عمر که سوخت بدون دود را مخالف شرع میدانست کلیه سوختهای مذکور منهدم شده و پالایشگاهها تبدیل به حسینیه گشتند. همچنین تمامی صنعتگرانی که نحوه تهیه این سوخت را بلد بودند، گردن زده شدند. شدت این کشتار به حدی بود که حتی عمر با اهدا جواهرات بسیاری، آن پارسیان سوخت بدون دود سازی که به هند فرار کرده بودند را از حکومت هند خرید و گردن زد.

محققان بر این باورند که اگر اعراب و در راس آنها عمر، این صنعت هخامنشی را از بین نبرده بود اکنون بشریت مشکلی به نام آلودگی هوا نداشت.

دو هنرمند قوم آذری از جمهوری قوم آذری

به نام خداوند جان و خرد
میزبان شما در هیجدهمین برنامه خوانداری میراث شوونیستی هستم. حال و هوای قوم آذری که بر این برنامه حکمفرماست بدلیل اجرای برنامه ارکستر ملی ایران به همراه دو هنرمند قوم آذری از جمهوری قوم آذری میباشد که اینروزها در تالار وحدت در حال اجراست. به همین مناسبت با شهمیر نور آزاده ای خبرنگار میراث شوونیستی که به این کنسرت رفته بود گفتگویی کرده ایم که در ادامه میشنوید:
اولین کنسرتی بود که احساس غربت میکردم توی تالار وحدت. بیشتر کسانی که اطرافمان حرف میزدند به زبان قوم آذری حرف میزدند. اینها اقوام و خویش و آشنایان ما هستند که زبانشان با ما فرق میکند. طفلیها قدیم لهجه تهران داشتند در اثر حمله سلجوق و مغول و ... لهجه شان آنقدر عوض شد که ما دیگر سر در نمی آوریم.
چهره هایی که من می شناختم فقط محدود به هنرمندان و خبرنگاران بود که فقط میخواستند ببینند اینجا چه خبره. آذریها واسه چی دور هم جمع شدند؟ برنامه چی یه؟ نکنه زبانم لال یه موقع؟
رامیز قلی اوف و لطفیار ایمانوف دو هنرمند از کشور قوم آذری بودند که به این برنامه دعوت شده بودند. هر دو هنرمند هنرمندهای خیلی برجسته ای بودند. رامیز قلی اوف بارها به اصرار دانشجویان و نه اساتید در دانشکده هنر دوره گذاشته و ایمانوف هم که خودش میگه شصت بار در ارکسترهای بین المللی اجرا داشته. راست و دروغش پای خودش.
این رامیز قلی اوف رسمی بود ولی این ایمانوف خیلی صمیمی بود و حتی کت و شلوار قرمز هم یکبار در صحنه پوشیده بود و آداب کنسرت موسیقی کلاسیک را رعایت نمیکرد. قبل برنامه دو تایی نشسته بودیم فکر میکردیم اگه به جای فرهاد فخرالدینی مرحوم فریدون ناصری رهبر ارکستر بود چه اتفاقی می افتاد. ایشان دیسیپلین خاصی برای موسیقی کلاسیک داشتند که شامل کت شلوار و قیافه خواننده هم میشد. بالاخره دیسیپلین برتر از هنر آمد پدید.
البته چند مسئله مهم هستند حتی مهمتر از خود موسیقی:
1)  یک مسئله که اینجا خیلی مهمه و جای امیدواری هست این هستش که موسیقی قوم آذری پس از تشکیل کشور شوروی پیشرفت کرده و ما زیاد هم نباید ناراحت آن باشیم. بنابراین عجیب نیست که یکنفر از قوم آذری میاد اینجا و برنامه اجرا میکنه و این دلیلش این نیست که هنر فعلا نزد ما نیست و بس. بلکه تاثیرات مدارس شوروی بوده. اگه ما هم مدرسه داشتیم الان من به جای ایمانوف داشتم میخوندم و شما اینقدر ناراحت نبودید.
2) مساله مهم دیگر این بود که اوج کار رامیز قلی اوف کنسرتاورتور تاری است که جدیدا توسط فرهاد فخرالدینی نوشته شده است. این اولین کنسرتاورتور هست که در جهان برای تار نوشته شده است. ایرانی در این زمینه هم مثل همه امورات دیگر شاگرد اول دنیا میباشد. هنر نزد ایرانیان است و بس. هر چند که خود این فرهاد فخرالدینی هم از قوم آذری هستش. جای شما خالی. رامیز قلی اوف خیلی افتخار میکرد که کنسرتاورتور فرهاد فخرالدینی را برای اولین بار اجرا میکرد. حتی اصرار میکرد که فرهاد فخرالدینی با اعضای کنسرت شش ساله اش که همانا شاگردان خود رامیز هستند به باکو رفته قطعه مذکور را در آنجا اجرا کنند.
این ارکستر ملی شش ساله هدفش اینست که ترکیب سازهای ایرانی و غربی را داشته باشد و خرده موسیقی های محلی ایران مثل موسیقی جمهوری قوم آذری با استفاده از اساتید اقوام مذکور که به اصرار دانشجویان برایمان کلاس هم میگذارند را اجرا کنند.

نامه عمر به يزد گزد سوم سا ساني و پاسخ يزد گرد به آن - ورژن جدید

يك سند تاريخي-
ايران ما - آنچه براي آگاهي هم وطننان ارجمند ايراني در ذيل مي آيد متن ترجمه نامه عمر خليفه دوم به یزدگرد سوم ساسانی و پاسخ یزدگرد به عمر می باشد. متون قبلی خلاصه نویسی از این نسخه بوده است. نسخه اصلی این نامه ها در موزه لندن نگهداری می شود. زمان نگاشته شدن این نامه ها مربوط می شود به پس از جنگ قادسیه و پیش از جنگ نهاوند که حدوداً چهار ماه به طول انجاميد .


نامه عمر:


از عمر بن الخطاب خلیفه مسلمین به یزدگرد سوم شاهنشاه پارس
یزدگرد، من آینده روشنی برای تو و ملت تو نمی بینم قرار است شما از کل دنیا عقب بمانید مگر اینکه پیشنهاد مرا بپذیری و با من بیعت کنی که در اینصورت هم باز از کل دنیا عقب خواهید ماند. تو سابقا بر نصف جهان حکم می راندی منظورم اصفهان نیست بلکه یک دوم جهان را میگویم ولی اکنون که سپاهیان تو در خطوط مقدم شکست خورده اند و ملت تو در حال فروپاشی است چون کل ملتت همان سپاهی ها هستند. من به تو راهی را پیشنهاد می کنم تا جانت را نجات دهی.
شروع کن به پرستش خدای واحد، به یکتا پرستی، به عبادت خدای یکتا که همه چیزرا او آفریده. ما (نه حضرت محمد) برای تو و برای تمام جهان پیام او را آورده ایم، او که خدای راستین است.
از پرستش آتش دست بردار و به ملت خود فرمان بده که آنها نیز از پرستش آتش که خطاست دست بکشند، بما بپیوند الله اکبر را پرستش کن که خدای راستین است و خالق جهان.
الله را عبادت کن و اسلام را بعنوان راه رستگاری بپذیر. به راه کفر آمیز خود پایان بده و اسلام بیاور و الله اکبر را منجی خود بدان.
با این کار زندگی خودت را نجات بده و صلح را برای پارسیان بدست آر. اگر بهترین انتخاب را می خواهی برای عجم ها ( لقبی که عربها به پارسیان می دادند بعمنی کودن و لال) انجام دهی با من بیعت کن.
الله اکبر(معمولا در نامه ما نمینویسیم الله اکبر؛ این قسمت از اذان وارد نامه شد)
در ضمن من این نامه را دور از چشم بقیه نوشتم و خواهشا بی معرفتی نکن و صدایش را در نیاور.
خلیفه مسلمین
آن بالا هم یادم رفت که بسم الله بنویسم
امضا : عمربن الخطاب
آدرس: جزیره العرب - مدینه - دفتر خلافت


پاسخ یزدگرد:

از شاه شاهان، شاه پارس، شاه سرزمینهای پرشمار، شاه آریایی ها و غیر آریایی ها؛ جاندار و بیحان، شاه پارسیان و نژادهای دیگر از جمله عربها و ترکها و رومها و اروپائیان و سایر بلاد مکشوفه و غیر مکشوفه ، شاه فرمانروایی پارس، یزدگرد سوم ساسانی به عمربن الخطاب خلیفه تازیان ( لقبی که پارسیان به عربها می دهند به معنی سگ شکاری )
به نام اهورا مزدا آفریننده زندگی و خرد و کلاس
تو در نامه ات نوشته ای می خواهی ما را به راه راست هدایت کنی، به راه خدای راستینت، الله اکبر، بدون اینکه هیچگونه آگاهی داشته باشی که ما که هستیم و چه را می پرستیم.
این بسیار شگفت انگیز است که تو لقب فرمانروای عربها را برای خودت غصب کرده ای (میدانم که حق حضرت علی را در صقیفه بنی ساعده خوردی) آگاهی و دانش تو نسبت به امور دنیا به همان اندازه عربهای پست و مزخرف گو و سرگردان در بیابانهای عربستان و انسانهای عقب مانده بیابان گردو بیکلاس و بی نزاکت است. برو الله اکبر را شکر کن که قرار است ما مغلوبت شویم وگرنه ما کجا و جواب دادن به نامه عربهای پست کجا. تازه کلی دست و بالم به خاطر تعلیمات آسمانی زردشت که ما را به گفتار نیک دعوت کرده است بسته است و گرنه میدانستم چه فحشی بهت بدم که پشت سرت را هم نگاه نکنی.
مردک سوسمارخور، تو به من پیشنهاد می کنی که خداوند یکتا را بپرستم در حالیکه نمی دانی هزاران سال است که ایرانیان خداوند یکتا را می پرستند و روزی پنج بار به درگاه او نماز می خوانند و حتی سالی یک ماه هم روزه میگیرند ودر عزاداری سرور و سالار شهیدان فعالانه شرکت میکنند. این کتاب قران را هم از روی همان کتاب اوستای ما نوشته اند و قریش هم از نام کوروش بزرگ گرفته شده است و آن حضرت محمد هم ایرانی الاصل است. هزاران سال است که در ایران، سرزمین فرهنگ و هنر و گفتگوی تمدنها این رویه زندگی روزمره ماست. تو آنقدر نفهمی که نمیتوانی فواید چک و بانکداری و صنعت و معدن را بفهمی
زمانیکه ما داشتیم مهربانی و کردار نیک را در جهان می پروراندیم و با نوازش ملتهای دیگر آنها را مفتخر به باجگزاریمان میکردیم و پرچم پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک و گفتگوی تمدنها را در دستهایمان به اهتزاز درمی آوردیم تو و پدران تو داشتند سوسمار میخوردند و دخترانتان را زنده بگور می کردید و در دبی و سایر سواحل خلیج همیشه فارس خوشگذرانی میکردید و ما با حسرت پیست اسکی تان را میدیدیم و دلمان کباب میشد.
شما تازیان که دم از الله می زنید برای آفریده های خدا هیچ ارزشی قائل نیستید ، شما فرزندان خدا مثل حضرت عیسی و ... را گردن می زنید، اسرای جنگی را می کشید، به زنها و مردها تجاوز می کنید، دختران خود را زنده به گور می کنید، به کاروانها شبیخون می زنید، همینطور دسته دسته مردم بود که می کشید، زنان مردم را میدزدید و اموال آنها را سرقت می کنید. قلب شما از سنگ ساخته شده است. چقدر شما بد هستید. چقدر به مردم تجاوز میکنید؟ خجالت نمیکشید اسم خلیج همیشه فارس را به خلیج عربی تغییر میدهید؟ چشم طمع به ابوموسی و تنب کوچک و بزرگ می اندازید؟ ما تمام این اعمال شیطانی را که شما انجام می دهید محکوم می کنیم. بارها محکوم کردیم. آن بحرین هم مال ماست و باید به مام میهن برگردد هر معامله ای هم که با ملتش بکنیم به شما و به هیچ کس دبگر ربطی ندارد. بارها به سازمان ملل شکایت کردیم این رسانه های غربی هم که پاچه خوار شما هستند و عظمت باستانی ما را منعکس نمی کنند. حال با اینهمه اعمال قبیح که انجام می دهید چگونه می خواهید به ما درس خداشناسی بدهید؟
تو بمن می گویی از پرستش آتش دست بردارم، ما ایرانیان عشق به خالق و قدرت خلقت او را در نور خورشید و گرمی آتش می بینیم. حالا اگر یک کمکی هم به آتش ارادت داریم تو را سنه نه؟ اصلا ما دوست داریم آتشکده بسازیم و خدا را در آتشکده بپرستیم و جلوش قربانی بکنیم. نور و گرمای خورشید و آتش ما را قادر می سازد که نور حقیقت را ببینیم و قلبهایمان برای نزدیکی به خالق و به همنوع گرم شود. نور حقیقت هم همان نور آتش است و این بما کمک می کند تا با همدیگر مهربانتر باشیم و این نور اهورایی را در اعماق قلبمان روشن می سازد.
خدای ما اهورا مزداست و این بسیار شگفت انگیز است که شما تازه او را کشف کرده اید و نام الله را بر روی آن گذارده اید.اسم اسم است ولی این دلیل نمیشود الله را به رخ ما بکشی. اما ما و شما در یک سطح و مرتبه نیستیم حتی خود ملت ما هم همه در یک سطح نیستند و پنج طبقه از انسانها وجود دارند کشاورزان و تجار و روحانیان و ... و هیچ کس هم نمیتواند طبقه اش را عوض کند. مگر دلبخواهی است؟، ما به همنوع کمک می کنیم ، ما عشق را در میان آدمیان قسمت می کنیم ما خوب هستیم ما کلاس داریم اگر شما به ما حمله نکنید به زودی تئاتر و سینما و ... را هم ایجاد خواهیم کرد، ما پندار نیک را در بین انسانها ترویج می کنیم، ما هزاران سال است که فرهنگ پيش رفته خود را با احترام به فرهنگ های دیگر بر روی زمین می گسترانیم ما آنقدر خوبیم که کل خراجگزارانمان را با استفاده از نیکی و پخش شکلات در بین انسانها جذب خود کرده ایم ، در حالیکه شما به نام الله به سرزمینهای دیگر حمله می کنید، مردم را دسته دسته قتل عام می کنید این ملتهای احمق هم که گول شما را میخورند و به ولی نعمتهایشان بی وفایی کرده و دروازه ها را یک به یک برایتان باز میکنند، آنقدر آب میخورید که قحطی به ارمغان می آورید و ترس و تهی دستی به راه می اندازید، شما اعمال شیطانی را به نام الله انجام می دهید. چه کسی مسئول اینهمه فاجعه است؟ چرا حقوق بشر را رعایت نمیکنید؟
آیا الله به شما دستور داده قتل کنید، غارت کنید و ویران کنید؟ آن فاجعه 11 سپتامبر را هم خدا به شما دستور داده؟
یا اینکه پیروان الله به نام او این کارها را انجام می دهند؟ و یا هردو؟ چرا از صدام حمایت میکردید؟
شما می خواهید عشق به خدا را با نظامی گری و قدرت شمشیر هایتان به مردم یاد بدهید. شما بیابان گردهای وحشی می خواهید به ملت متمدنی مثل ما درس خداشناسی بدهید. ما هزاران سال فرهنگ و تمدن در پشت سر خود داریم جشن هنر شیراز یادتان رفته است؟، تو بجز نظامی گری، وحشی گری، قتل و جنایت چه چیزی را به ارتش عربها یاد داده ای؟ چه دانش و علمی را به مسلمانان یاد داده ای که حالا اصرار داری به غیر مسلمانان نیز یاد بدهی؟کدام دانشگاه و کالج را شما احداث کردید؟ اصلا میدانید مقاله علمی یعنی چه؟ البته میدانم که با خرج کردن پول نفت کلی مقاله در ژورنالهای علمی به اسمتان چاپ شده است ولی کور خوانده اید ما خودمان اند این کاریم. چه دانش و فرهنگی را از الله ات آموخته ای که اکنون می خواهی به زور به دیگران هم بیاموزی؟ سوسمار خوردن را ؟ شیر شتر خوردن را؟
افسوس و ای افسوس ... که ارتش پارسیان ما از ارتش شما شکست خورد و حالا مردم ما مجبورند همان خدای خودشان را این بار با نام الله پرستش کنند و همان پنج بار نماز را بخوانند ولی اینکار با زور شمشیر باید عربی نماز بخوانند و عوض آبانماه در ماه رمضان روزه بگیرند. تفو بر تو ای چرخ گردون تفو. چون گویا الله شما فقط عربی می فهمد.
من پیشنهاد می کنم که تو و همدستانت به همان بیابانهایی که سابقا عادت داشتید در آن زندگی کنید برگردید. آنها را برگردان به همان جایی که عادت داشتید جلوی آفتاب از گرما بسوزند آن پیست اسکی در دوبی را هم جمع کن،ما هم دل داریم. به همان زندگی قبیله ای ، به همان سوسمار خوردن ها و شیر شتر نوشیدنها برگرد هوس غذای ایرانی هم نکن که بد میبینی.. .
من تو را نهی نمی کنم از اینکه این دسته های دزد را ( ارتش تازیان) در سرزمین آباد ما رها کنی ، در شهر های متمدن ما و در میان ملت پاکیزه ما و برجهای تهران و مشهد و اصفهان و ... . گفتارت را هم مثل من نیک کن
این چهار پایان سنگدل را آزاد مگذار تا مردم ما را قتل عام کنند ، زنان و فرزندان ما را بربایند، به زنهای ما تجاوز کنند و دخترانمان را به کنیزی به مکه و دوبی بفرستند. نگذار این جنایات را به نام الله انجام دهند، به این کارهای جنایتکارانه پایان بده.
آریایها بخشنده، خونگرم و مهمان نوازند، به این کلمه آریایی هم کم گیر بدهید. انسانهای پاک به هر کجا که بروند تخم دوستی، عشق ، آگاهی و حقیقت را خواهند کاشت بنابراین آنها تو و مردم تو را بخاطر این کارهای جنایتکارانه مجازات نخواهند کرد. آنقدر کلاس دارند که خودشان هم موجب رونق بازار دوبی خواهند شد.
من از تو می خواهم که با الله اکبرت در همان بیابانهای عربستان بمانی و به شهرهای آباد و متمدن ما نزدیک نشوی ، بخاطر عقاید ترسناکت و بخاطر خوی وحشی گریت.
قربانت
امضا: یزدگرد سوم ساسانی

هخامنشيان چك مي كشيدند

چك از دستاوردهاي بانكداري است و قديمي‌ترين شواهدي كه از چك و بانكداري در دست است، به دوره هخامنشيان مي‌رسد.
تهران _ میراث خبرگروه فرهنگ: چك از دستاوردهاي بانكداري است و قديمي‌ترين شواهدي كه از چك و بانكداري در دست است، به دوره هخامنشيان مي‌رسد.


سردار هخامنشی در حال رفتن به بانک جهت واریز گوسفند به حساب
به گفته دكتر «بيان شیرینی»، تاريخ‌نگار، بانكداري در دوره پيش از اسلام، به خصوص دوره ساساني اهميت زيادي داشته است. مراكزي همچون بانك‌هاي امروزي وجود داشته‌اند و در آنها كارهاي بانكي از قبيل قرضه، برات، چك و ... صورت مي‌گرفته است. در این بانکها شمارش اسکناس با دستگاههای اسکناس شمار صورت میگرفت. همچنین مالیات و خراج نیز از طریق واریز سکه های طلا به حسابهای دولت هخامنشی پرداخت میشد. بدلیل اینکه در دوران هخامنشی هیچگونه دروغ گویی و جعل اسناد مخالف تعلیمات زردشت بود و اصولا مفاهیم تعریف نشده ای بودند هیچگونه رسیدی از بابت پرداخت مبالغ صادر نمیشد و دقیقا به همین دلیل در کاوشهای باستانی هیچگونه رسیدی پیدا نشده است. البته برخی از محققان معتقد هستند که صدور رسید در بانکهای هخامنشی مرسوم بوده است ولی در جریان حمله اعراب و خاکبرداری 10 متری از سراسر ایران این آثار منهدم شده اند. قديمي‌ترين شكل بانكداري را در بين‌النهرين در دوره هخامنشيان سراغ داريم كه عمده ترين مركز سكونت يهوديان بود و در آنجا يهوديان عهده‌دار امور بانكداري بودند. مداركي هم از اين ناحيه به دست آمده كه كاملا حكم چك دارد. تصوری از چکهای مذکور در شکل زیر نشان داده شده است


در این چک فرمانروای مصر که یکی از خراجگزاران هخامنشیان بودند مالیات خود را با این چک پرداخت نموده است. كلمه «بانك» هم در آن زمان مصطلح بود و لغت «چك» نيز از همان زمان متداول شده كه تا امروز باقي مانده است. در نوشته‌هاي دوره ساساني به زبان پهلوي لغت چك را داريم و همين واژه از ايران به زبان‌هاي ديگر جهان راه يافته است. مسلما چك در طول تاريخ روندي داشته است اما سير روند آن را نمي‌دانيم. فقط می توان گفت که هر چه بوده از ایران شروع شده است. لازم به ذکر است که صدور چک بی محل در دوران ایران قبل از اسلام به دلیل تعلیمات روحانی زردشت ممکن نبود و تاریخ حتی یک مورد صدور چک بی محل توسط هخامنشیان سراغ ندارد. تنها پس از حمله اعراب بود که صدور چک بی محل مرسوم شد. محققان بر این باورند که اگر اعراب به ایران حمله نمیکردند اکنون بشریت و در راس آنها ایرانیان مشکلی با نام صدور چک بی محل نداشتند.
از ديگر امور مهم بانكي، برات است. برات چيست و از چه زماني در ايران متداول شد؟ دكتر بیان شيرينی كه تخصص وي بيشتر تاريخ دوره مغول است، توضيح مي‌دهد كه برات همان حواله است. در دوره مغول، از مركز يا از مراكز ايالات «برات» مي‌نوشتند و آن را به دست ماموراني مي‌دادند. مسلما این رسم نیز از دوران هخامنشیان مانده بوده است و در حمله اعراب از بین رفته است. اين ماموران با در دست داشتن حواله مورد نظر موظف مي‌شدند باج يا عوارض يا وجه نقدي يا جنسي از كسي يا سازماني يا جايي بگيرند. به اين حواله برات مي‌گفتند. برات همچون موارد ديگر در دوره مغول روند خطرناكي پيدا كرد. هر دولتمدار يا محصل مالياتي مي‌توانست برات بنويسد. به اين ترتيب، يك نفر ممكن بود از يك دايره يا شخص به خصوص چندين برات دريافت كند و موظف شود مطالبات مختلف جنسي يا نقدي اين برات‌ها را پاسخگو باشد. توجه داشته باشید که این روند خطرناک در دوران پیش از اسلام وجود نداشت و این مشکل پس از حمله اعراب و مغولها بوجود آمده بود. زیرا گفتار نیک مانع از ایجاد این مشکلات در دوران ایران پیش از اسلام میشد. اين مساله مثل موارد ديگر موجب اغتشاش‌ شد تا سرانجام با اصلاحات غازان‌خان يا به عبارتي اصلاحات خواجه رشيد‌الدين فضل‌الله مسائل مربوط به برات را سامان داد. دكتر شیرینی معتقد است اين اصلاحات را در واقع بايد اصلاحات خواجه ناميد. زیرا غازان خان ایرانی نبود و بالطبع نمیتوانست اصلاحاتی را انجام دهد. خواجه رشيد‌الدين فضل‌الله كه از زمان گيخاتو ارج و قربي بلند‌پايه نزد شاه يافته بود و این ارج و قرب برای وزیران ایرانی یکی از اشتباهات مغولها بود و خود شاهان ایرانی از این اشتباهات نمیکردند، در زمان سلطنت غازان‌خان تصدي كارهاي خطير را عهده‌دار شد و سرانجام به مقام وزارت رسيد. وي كه در علم و ادب و ملك‌داري سرآمد بود، در زمان صدارت اصلاحاتي را تنظيم كرد كه بسيار مهم بود اما به نام سلطان وقت به اصلاحات غازاني معروف شد. سلطان وقت هم بیغ بود که وزیرش اصلاحات میکرد. يكي از اين اصلاحات كه در امر اجتماع و اقتصاد تاثير فراواني داشت، محدود كردن استفاده از برات بود. وي استفاده از برات را قانونمند كرد و مشخص كرد كه كدام سازمان‌هاي دولتي يا مالياتي اجازه صدور آن را دارند. مجازات‌هاي خيلي سختي را هم براي تخلف از اين امر در نظر گرفتند. اگر كسي غير از افرادي كه مجوز داشتند ، برات صادر مي‌كرد، به مرگ محكوم مي شد. مامور مالياتي ( بيتكچي؛ متاسفانه این کلمه ترکی است ولی به احتمال قریب به یقین از زبان پارسی به ترکی وارد شده است و احتمالا معنی اولیه اش "بیتا" بوده است. نشان به آن نشان که این مامورین بسیار زیبا هم بودند ) هم كه برات غير مجاز را نوشته بود، به قطع دست محكوم مي‌شد. اين مجازات‌ها واقعا هم اتفاق افتاده است و به گفته دكتر شیرینی، تمام اين موارد در «جامع ‌التواريخ» اثر بسيار مهم خواجه رشيد‌الدين فضل‌الله همداني در تاريخ مغول، ضبط است. پس از اين اصلاحات، برات به معني واقعي كلمه به كار رفت و محصلان مالياتي يا ديوان استيصاء يا هر جاي ديگر در مواقع جنگ يا صلح برات مي‌نوشتند و مي‌فرستادند و كسي كه برات را دريافت مي‌كرد بايد موارد خواسته شده را مي‌فرستاد. رواج پول كاغذي و برات و چك و شركت‌هاي تجاري مشابه با شركت هاي مضاربه‌اي در دوره مغول نشان مي‌دهد اين دوره از دوره‌هاي رونق بازرگاني در طول تاريخ بوده است. و همه این کشفیات بدلیل وزرای ایرانی مغولها بود نه خود مغولها؛ مغولها که هر را از بر تشخیص نمیدادند. در اين دوره، جاده مهم ابريشم كه چين را به اروپا متصل مي‌كرد و بسياري جنگ‌ها بر سر اين جاده شد، براي نخستين بار تحت يك حكومت واحد درآمد (البته سوای دوره هخامنشیان؛ که کل چین و اروپا هم تحت حکومتشان بود). به دنبال آن، دادوستدهاي اقتصادي از راه اين جاده صورت گرفت كه بسيار براي مغولان اهميت داشت. همچنين مراودات فرهنگي بسياري از اين مسير انجام شد كه همه اين عوامل در پيشبرد اقتصاد و فرهنگ موثر بود. البته مغولها از فرهنگ چیزی نمیدانستند و وزرای ایرانیشان اینها را به آنها یاد داده بودند.
یکی از دیگر از خدمات بانکی؛ پست بانک میباشد. پست بانک نیز در دوران هخامنشیان معمول و کاملا مرسوم و جزو امورات روزانه ایرانیان بود. در آن دوران به پیک های پست "چاپار" گفته میشد. این کلمه نیز متاسفانه ترکی میباشد ولی به ظن قریب به یقین از زبان پارسی به ترکی وارد شده است و ترکها با گرفتن این کلمه سایر مشتقات آن از قبیل "چاپماخ" "چاپاجاخ""چاپدیرماخ"... را استخراج نموده اند. محفقان بر این باورند که در عهد هخامنشیان تمامی ملتهای دنیا منتظر اختراع کلمات توسط ایرانیان بودند و رقابت سختی بین ترکها و عربها و عبری ها و روسها و بلغارها و رومها و... برای تصاحب کلمات ساخته شده توسط ایرانیان وجود داشت.

پرفسور ژينيو: ايرانيان خط (عربی) را مديون هخامنشيان هستند.

تهران – 14 تير 1384 – سايت كتاب گروه خبر، روابط عمومي همايش بين‌المللي از لوح تا لوح: در نخستين روز از برگزاري همايش بين‌المللي از لوح تا لوح در گروه آغاز خط و خطوط باستاني پرفسور فيليپ ژينو از كشور فرانسه درباره خطوط ايراني ميانه سخنراني كرد. پرفسور ژینو که منت بر سر ما گذاشته و از کشور فرانسه با دعوت میراث شونیستی به ایران تشریف آورده اند و در مدت اقامت در ایران مهمان ایرانیان مهمان نواز و ولخرج و از کیسه خلیفه خرج کن بودند پس از صرف ضیافت نهاری مفصل و دریافت کلی هدایا و سوغات فرمودند: «ايرانيان خطوط خود را از حروف آرامي در دوران هخامنشيان قرض گرفته و سپس آن را متحول كردند و استفاده نمودند.» ولی دلیلی ندارد که بگوییم ایرانیان خط را مدیون آرامیان هستند. از آنجایی که آرامیان هم خط را از سومرها یاد گرفته اند میتوان گفت که سومرها هم مدیون ایرانیها بودند که بالاخره کسانی را پیدا کرده بودند تا بهشان خط یاد بدهند.پرفسور ژينيو افزود: «اين خطوط شامل اشكاني، فارسي ميانه، سغدي و خوارزمي است و دليل ديگر براي فقدان خطوط مناسب عمر طولاني سنت شفاهي‌گري است.» روح بلند ایرانی نمیتوانست قبول کند که از سنت شفاهی گری دست بردارد. حتی ایرانیان ترجیح میدادند به جای نوشتن نامه خود بار سفر را بسته و شفاها پیامشان را به مخاطبشان برسانند. و این دلیل دیگری است بر عادت اهورایی ایرانیان برای سفر نمودن. جناب پرفسور پس از چند آروغ گفت: «نياز به ايجاد خط‌هاي ايراني نه تنها از اراده پادشاهان براي نوشتن روي كتيبه‌هاي سنگي بلكه از اديان گوناگوني كه در ايران باستان وجود داشتند، ريشه مي‌گيرد.» نامه و کتاب و قرارداد و سایر مکتوبات هم که اصلا مورد نیاز نبود. گفته میشود در ایران قبل از اسلام نیازی به مکتوب نمودن قراردادها از قبیل خرید و فروش برج و ساختمان و سهم بندی آب نبود. زیرا ایرانیان مطابق دستور زردشت گفتارشان نیک بود و هرگز دروغ نمیگفتند. تنها پس از ورود اعراب به ایران بود که ایرانیان دروغ را یاد گرفتند. پرفسور فيليپ ژينيو تصريح كرد: «اين اديان، در رقابتي سخت و براي ترويج رسالت خود، مجبور بودند متون مقدس خود را به كتابت درآورند.» متاسفانه پس از حمله اعراب هیچ نشانی از این متون مقدس حتی به اندازه یک صفحه هم باقی نمانده است. محققین بر این عقیده هستند که اعراب پس از حمله به ایران از کل ایران به عمق 10 متر خاک برداری نموده و حتی متون زیر خاک را هم از بین بردند. تنها چند کتیبه را از بین نبردند تا آیندگان را به اشتباه اندازند. او گفت: «بر اساس اسناد به دست آمده از آسياي مركزي، مي‌توانيم تصوير جالبي از نظام آوايي لهجه‌هاي ايراني ميانه به دست آوريم، به همان صورت كه استادان مرحوم هنينگ و مك‌كنزي بازسازي مي‌كردند.»در پایان ایشان قول دادند در صورتی که به مانند اساتید مرحومشان هنینگ و مککنزی مورد الطاف میراث شونیستی قرار گیرند به بازسازی تصویر چالبی از نظام آوایی لهجه های ایرانی میانه از اسناد آسیای میانه و چین و هندوستان و خود فرانسه بپردازند.

.هخامنشيان كاندوم ميزدند

:تهران، میراث، خبر گروه فرهنگ
كاندوم از دست آوردهاي وزارت بهداشت است و قديمي‌ترين شواهدي كه از كاندوم در دست است، به دوره هخامنشيان مي‌رسد. به گفته دكتر « بیان شیریني»، تاريخ ‌نگار، كاندوم زدن در دوره پيش از اسلام، به خصوص دوره ساساني اهميت زيادي داشته است. مراكزي همچون مراكز بهداشت و درمان امروزي وجود داشته‌اند و در آن ها كارهاي بهداشت زناشويي و تنظيم خانواده از قبيل آموزش كاندوم زدن و ... صورت مي‌گرفته است. قديمي‌ترين روش كاندوم زدن را در بين‌النهرين در دوره هخامنشيان سراغ داريم كه عمده ترين مركز سكونت يهوديان بود و در آن جا يهوديان عهده‌دار امور بهداشت بودند. وسايلي هم از اين ناحيه به دست آمده كه كاملا حكم كاندوم دارد. كلمه «كاندوم» هم در آن زمان مصطلح بود كه تا امروز باقي مانده است. در نوشته‌هاي دوره ساساني به زبان پهلوي لغت كاندوم را داريم و همين واژه از ايران به زبان‌هاي ديگر جهان راه يافته است. پژوهشگران عقیده دارند که کاندوم از کلمه پارسی "کادو" مشتق شده است و واژه "کدو" نیز به همین معنی میباشد. مسلما كاندوم زدن در طول تاريخ روندي داشته است اما سير روند آن را نمي‌دانيم. فقط میتوان گفت که کاندوم مسلما از کشفیات ایرانیان بوده است زیرا که بشر امروز به فواید آن پی برده است
دكتر بیان شیریني كه تخصص وي بيشتر تاريخ دوره مغول است، توضيح مي‌دهد که بشریت این پدیده نوظهور را هم مدیون ایرانیهاست
در مورد منسوخ شدن کاندوم گفته میشود که پس از حمله اعراب عمر امر به انهدام کلیه کاندومها و کشتار تمامی صنعتگران کاندومساز داد زیرا که نمیتوانست فواید کاندوم را درک نماید. محققان بر این باور هستند که اگر در آن زمان کاندوم و صنعت کاندوم سازی به دست اعراب منهدم نمیشد بشریت اکنون مشکلی به عنوان رشد جمعیت نداشت